ششري 

 

 


 
 

خانه

ايميل    

 

 


 

ميم

ديزي   

شهر هشتم   

سوته دل

سارا درويش

روتوشباشي

آرش semiadam

كافه كلمه رضا

بابك

کاوه

همين و تمام

شاید وقتی دیگر

يوونتوس - يووه

پادساعتگرد

۳۰نما

هذيان

آتش

مامان

نيلگون

وبلاگستان

شوكا

 

 


آرشيو


 


Gardoon Persian   
  
Templates

[Powered by Blogger]

 


 

Sunday, July 31, 2005

  کاش به دیدنش نمیرم این بار
کاش مشتاق دستانش نباشم
کاش به رقص انگشتانش در دستانم دل نبازم
کاش نگاهش این قدر آرامم نکند
کاش به لبخندش لبخند نزنم
کاش صدایم که می کند صدایم نلرزد

***********

مُردم
مشتاق
دل باختم
آرام
لبخند زدم
...
این صدای من است که می لرزد
  ||  10:07 PM

Wednesday, July 27, 2005

  اولین کنسرت بدون تو - با تو تر از همیشه ...

ناامیدتر از هر بار به سمت آمفی تئاتر می روم .
سرم سنگین و هزار بار خسته .
ندایی از سوی تو
که با منی آنگاه که نیازت دارم .
جان می گیرم .

پشت پیانو می شینم
و بهتر از هربار ساز می زنم .
آوایت در گوش و روحت در بدن من
انگشت شستم تیر می کشد
بتهوون کبیر اینجاست .....
___________

چه خوبه می دونی کِی باید کجا باشی ....
چه خوبه خوبی .....
  ||  10:11 PM

Friday, July 22, 2005

 

سونات بیست و پنج بتهوون – موومان دوم – آندانته *

کیسه ی آرزوهایم را
زیر سایه ی درخت رویا
جا گذاشتم
وقتی باز گشتم نبود

نخندیم اگر فردا
پیرمردی دیدیم با یک بغل خنده
کودکی با آبنبات چوبی قرمز رنگ
کسی که با تو تا همیشه می رقصد
آوایی که مدام تکرار می شود
کابوسهایی که دیگر فراموش شده اند

و
تو
که تا ابد آرامی ...

کسی کیسه ی آرزوهای مرا برداشته است

___________________________
* این موسیقی رو پیشنهاد می کنم. سونات 25 یکی از بهترین های بتهوونه ولی موومان دومش فوق العاده اس.

  ||  1:53 PM

Thursday, July 21, 2005

  صداهای دوردست مدام نزدیک تر .
یا من به سوی آنها
یا آنها به سوی من ؟

مهمه ....
رسیدن خیلی مهمه
ولی چطور رسیدنه که ارزش داره

کاش گامهامون هم اندازه باشه

***********

چند روز
هفته
ماه
یا سال گذشته ؟
نمی دانم
-می دانم که تو هم نمی دانی -
نه دل من تنگ
نه دل تو
...
اما
...
لعنت به خاطره ها
...
لعنت به گذشته
که باردار خوشی هاست
....


دیدار
  ||  2:00 PM

Monday, July 18, 2005

  خورشید
نیمی از چهره مرا
نمایانت کرده بود
نیمی دیگر تاریکی - فراموشی یا هر چه -

***********

کاش روزی نرسه که خورشید از روبرو بتابه ....
من که همیشه رو باز بازی می کنم برای تو
از دیدن دستم این بار
خودم می ترسم
دست من سالهاست روی زمین مانده
خودم هم دریغ از حتی نیم نگاهی ...
دست بریز .....
  ||  11:27 AM

Tuesday, July 12, 2005

  یک ... دو ... سه !
گاهی تو یه چشم به هم زدن هم
می شه یه روز معمولی رو
به یه روز واسه همیشه تبدیل کنی ....
حتی روزایی که فکر می کنی
انقدر کسل کننده بوده
که هیچ جور شیرین نمی شه

باز یک روز واسه همیشه !

تو و من
همگام
هم موسیقی
همراه
هم کتاب
...
خدای من !
چه قدر شکل منی ! با این همه تفاوت ...
دو بلند گو
که صدایم این بار به گوشت برسد
صدایی که آوازش نکتورن وار مالیخولیایی است
...
می رسانمت تا پرسپکتیو جدایی مان
...
و من آرام
با یاد طعم خوب کافه گلاسه با تو
در سراشیبی راه ناپیدا می شوم.
  ||  10:44 PM

Thursday, July 07, 2005

  اگه همون جا وایسی
و دوباره به جاده ای که اومدی نگاه کنی
بعد هم به اطرافت ...
تازه می بینی که تنهایی
بدی قضیه اینه که حتی نمی دونی
که از کجای راه دستای منو رها کردی

قبل تر ها می خواستم
انقدر آروم برم
که رفتنمو نبینی
ولی احتیاجی به این کار نبود
تو خیلی تندتر از من راه می رفتی

حالا تو این تاریکی
تنها چیزی که دلم براش تنگ می شه
شونه ی تو ....
که هیچ وقت برای من نبود
...
همون جا وایسا تا من بهت برسم
  ||  11:27 AM