ششري 

 

 


 
 

خانه

ايميل    

 

 


 

ميم

ديزي   

شهر هشتم   

سوته دل

سارا درويش

روتوشباشي

آرش semiadam

كافه كلمه رضا

بابك

کاوه

همين و تمام

شاید وقتی دیگر

يوونتوس - يووه

پادساعتگرد

۳۰نما

هذيان

آتش

مامان

نيلگون

وبلاگستان

شوكا

 

 


آرشيو


 


Gardoon Persian   
  
Templates

[Powered by Blogger]

 


 

Tuesday, August 30, 2005

  بی همگان به سر شود
بی تو هم به سر شود !!
می رم کیش تا به تو و اتفاقای این چند روزه بهتر و بیشتر فکر کنم .صدات بدرقه راهم می شه و دعات قرآن دروازه کاش به نبودنت نمیرم ساز بزن شب تا صداش برسه تا این ور آب
کیش

Monday, July 21, 2003
به ياد خيلي گذشته
‌كيش

كيش
...كيش

...به كيش فرا خواندمت ،
تا ماتت كنم !
تا با وزير سپيدم
دستور دهم قلعه ات بشكنند.
پياده هايم رخ و اسبت بر دوش خواهند برد ،
و اسبم دو فيلت را خواهد كشت.

كيش...

به كيش فرا خواندمت ،
تا ماتت كنم !
مي خواهم كاري كنم ،
كه شاه من ماند و تو.
قلب من ماند و تو .
بي هيچ رخ و وزير و اسب و فيل ،
با دستي خالي
اما
با قلبي پر مهر ،
مي خواهم ماتت كنم
....
كيش و مات !
comments (2) Comment 10:05 PM
  ||  4:27 PM

Friday, August 26, 2005

  کداممان فکرش را می کردیم
که من – من ! –
این گونه دچار بمانم

اشک می ریختم از کابوس نبودنت
و انگشتان تو آن ها را می بوسید

دستم برایت رو شده شاهزاده
دستت را نشان بده

چشم از تو بر نداشتم آن روز
تا نگاهم از وجودت لبریز بماند

صدایت هنوز
آرامش پریشانی شب های من است

دستم برایت رو شده شاهزاده
دستت را نشان بده
  ||  10:47 PM

Monday, August 22, 2005

  سونات هشت (پته تیک) بتهوون - موومان دوم - آداجیو

دیروز
در سینه آرزو می کردم
و تو برآورده می کردی
ساز می زدی
ساز
باز .... ساز

**********

یادته ؟

" وقتی حواست نیست
زیبا ترینی
وقتی حواست هست
فقط زیبایی
حالا حواست هست ؟ "

***********

تو نیستی حالا
دل من می لرزد
دل من
در آستانه زمان
کنار طلوع گل
غروب می کند

می آیی
غنچه ها را
بر سر مزار می گذاری
نفسی می آید
اما دیر ....
تنها و تاریک اشک می ریزم
دست نوازشی
اما دیر ....

ساز که می زنی
ساز می زنم
صدای ثانیه شمار ساعت دستم
دوباره شنیده می شود
فرصتی اینجاست
  ||  9:11 AM

Thursday, August 18, 2005

  عطر یاس مثل همیشه دیوانه ام می کند
ماه کامل عاشقم
و یاد تو پریشان

تا خدا پیاده می روم
تا سپیده دم
تا عینیت خاطرت
تا خودِ تو

و حالا
این گام به سوی کیست ؟
نشانه ها را دیده ای ؟
تویی که در می زنی ؟
تو هم رویای مرا داشته ای ؟
تو هم آمده ای که بمانی ؟

صدای نفس هایت
بویت
خنده ات
می دانی تمام رویای من است ؟

پس تویی پشت در ؟
اگر باز کردم و نبودی ؟

از خواب می پرم
نمی دانم کابوس بود یا رویا
اتاقم پر از عطر یاس است - دیوانه می شوم -
و از لابلای کرکره ماه کامل دیدنی است - عاشق -
یادت اما - شادمان این بار ....-
  ||  11:57 PM

Monday, August 15, 2005

  پرلود در ر مینور - باخ

از شما می خواهم
فقط از خودِ شما
دسته ای گل نرگس
و دو رنگ روان نویس
- با آبی بنویسم
و با قرمزنامم را امضا کنم -
و اگر جایی لبتان خندان شد
از شما می خواهم
براوو سر دهید
کف بزنید
آرام دست بر شانه ام بگذارید
و پلک هایتان را
به نشانه رضایت باز و بسته کنید

بهشت از آنِ من خواهد بود
بهشتی مثل امروز

از شما می خواهم
در این بهشت که ساختید
بمانید تا همیشه
همراه ....
  ||  9:47 AM

Friday, August 12, 2005

  نیمه شب
زیر رگبار تابستانی
آرام
راه می روم
و
تم موسیقی شبانه موتسارت
زمزمه می شود مدام بر لبها

یاد آتش دستت در دستها
باز دیوانه می شوم
صدای خنده هایت هنوز در گوش
و شیطنتهایت هنوز لبخند برای من است

هفت بار
هفت آسمان را پرواز می کنم
و دلتنگ زمانی
–هرچند کوتاه-
که از پشت چشمانت
-هرچند خورشید-
نوازش نگاهت آشنا بود ....
  ||  1:57 AM

Monday, August 08, 2005

  پرلود و فوگ باخ در دو مینور

باز خودکار آبی
باز کاغذ های کاهی
باز می نویسم

تا رسیدن تو
چقدر باقی است ؟
همین یک روی کاغذ کافی باشد کاش

...

تو آمده ای
- هنوز کاغذ من جای خالی دارد -
هنوز اشک در دیده
هنوز خون در سینه
هنوز نفس

...

خوش آمدی

برایم باخ زمزمه می کنی
در هوا می نوازی
سر تکان می دهی
می خندی .

بنده ی این لحظه خواهم ماند
...
تا ابد
  ||  9:34 AM

Friday, August 05, 2005

  دستهای تو
همان رویای گمشده ی من بود
و انگشتانت
خوابهایی
که به من بازگشتند

نبضی
- تو یا من
چه فرقی دارد -
در تقاطع انگشتانمان می زند
حس جدیدی است
که تازه یافتمش
...
جنینی در بین انگشتان ما
خلق می شود
  ||  10:27 AM