|
||||
|
● خانه ● ايميل
●ميم ●ديزي ● روتوشباشي●بابك ●کاوه ●آتش ●شوكا
|
|
Sunday, January 30, 2005
و حالا من در اين شرايط تازه .... جشنواره فيلم را مي بوسم و كنار مي گذارم
||
9:41 PM
جشنواره موسيقي ! سلام ! روز اول : اركستر سازهاي زهي فلورانس + سوليست هاي گروه كر رم ايتاليايي هر چه مي خواهد بنوازد . من صميمانه استقبال مي كنم !! حالا كه خبرنگارم آب پرتقال پشت صحنه مي چسبد نمي دانم چرا ميان چهره هاي نا آشنا هنوز در جستجوي تو هستم Thursday, January 27, 2005
عشق تو را
||
4:11 AM
بيرون مي برم از دل حالا دلم تهي است .... اما انگشتان من هنوز به ياد تو ساز مي زنند كاش مي دانستم چگونه تمام ميزان هاي آهنگ تو را سكوت كنم ... نت هاي من تا هميشه پر از صداي تمناي توست .... Monday, January 24, 2005
خورشيد مهرباني من
||
2:34 PM
اگر چه كم سو تر مي نمايد هنوز هادي پاكي است هنوز شعر مي خواند هنوز عشق مي ورزد هنوز نوازش مي كند دست لرزانش را مي گيرم و تا بي نهايت همراهش خواهم ماند پشت كه مي كند خون مي گريم نگاه كه مي كند باز مي بوسمش تا چشمان گريان مرا نبيند كاش شب صداي ضجه هاي مرا نشنيده باشد كاش خورشيد مهرباني من سلامتي را همراه عشق در خونش جاري كند دلم هواي صحبت هاي گذشته را كرده Thursday, January 20, 2005
نمي دونم كجاي راه رو ... ولي يه جايي اشتباهي پيچيدي چون حالا از مسير من خيلي دوري
||
11:22 PM
نمي دونم كجاي راه رو ... ولي يه جايي دستتو رها كردم چون حالا پيشم نيستي ... نمي دونم كجاي راه رو .... ااااااااه ! اين حرفا چيزي رو عوض نمي كنه .... قول بده اين بار پا به پام بياي . حتي تا .... جهنم كجاست ؟ تو خود بهشتي ..... هنوز هوا با يادت لطيف مي شه هنوز شمار قدماي اون روز يادمه .... صداي باد رو مي شنوي ؟ حالا خدا براي بودنت ترانه مي خونه .... بمون .... Sunday, January 16, 2005
و من حالا
||
12:44 PM
براي در پيش تو ماندن تا هميشه موسيقي مي شوم موسيقي دلخواه تو تا اگر قلبت براي من دري نمي گشايد آواي بي كلام احساسم در گوش تو بماند من هم نزديك تو باشم عطرت هنوز جاري است ..... Wednesday, January 12, 2005
خدا آدم رو به فرشته هاش نشون داد و شيطان حاضر نشد تعظيم كنه
||
8:11 AM
اين اولين اشتباه خدا بود خدا بايد حوا رو نشون فرشته هاش مي داد اون موقع همه تعظيم مي كردند .... Monday, January 10, 2005
براي يه دوست خيلي خوب هميشگي .......
||
1:11 AM
خطوط آشناي صورت او در فنجان قهوه من پررنگ مي شود دستان سرد هميشه لرزان تو -گهواره اضطراب من - روبه نقش او بي حركت مانده است حالا تمام آنچه را سالهاست در دل خاك خورده بيرون مي ريزم حالا نفس مي كشم – تو هم – حالا نفس مي كشي – من هم – سيگاري روشن مي شود جرقه ما شدن سلام ! فنجان و نقش و سيگار كنار ! ما همساز همنواز همدرد روزهاي سخت خوب همديگر را خواهيم فهميد ...... Friday, January 07, 2005
حالا روزها به نفرين هزاران ساله عمر
||
1:09 PM
تن مي دهيم و شب ها زير فانوس بي فروغ خانه در انتظار معجزه هاي كوچك مي نشينيم و اوقات فراغت خود را وقف گريه هاي بي حاصل مي كنيم در اين جا سال هاست كه ديگر واژه ها سخن نمي گويند بانو گريه تقدير ما نبود تو زود سفر كردي علي رضا روح نواز
حالا كه ....؟ Wednesday, January 05, 2005
كابوس است انگار
||
7:11 AM
كابوس ذهن آشفته و خسته من .... سرم را پايين مي اندازم قطره اشكهاست كه بر زمين مي پاشد دست توست كه قدرت را با ميز آشنا مي كند سرم تير مي كشد چشم ها تاريكي .... حرفهايت محو مي شود اين بار فقط سرما و ترس است حالا تنم مي لرزد همچنان دست راستم را بالا مي گيرم و فرياد مي كنم قسم به جملات عاشقانه تو كه به گوش من نرسيد قسم به آن هواي سرد خاكستري قسم به داغي نگاه تو - كه تن سرد مرا مرهم است - قسم به تو قسم به من قسم به لبخند تو - كه به روي من نبود - من تو را سخت خواهانم اما كاش ... كاش نمي دانستي تا شايد روزي ميان خاطرات خاك گرفته خود ردي از من بيابي و شايد آن روز بازگشت تو باشد و شايد آن روز عيد من باشد و شايد آن روز ..... جامه سياهم حالا خبري شايد كجايي ؟ صدايي نيست .... Saturday, January 01, 2005
قديس !
||
5:43 PM
باز به ضجه هايم گوش مي دهي ؟ دلم بدجور تنك تو است .... مي داني ؟ روياي مرا دزديده اند اين بار در اين خاك بي نام ستارگان هم حالا غريبي مي كنند خدا هم جايي سرش گرم آرزوي كسي است و تنهايم ... تا ساليان و هنوز من پنجره جاده افق و هوا در انتظار نشسته ايم كه بيايي تا آمدن تو چند بهار مانده ؟ |