|
||||
|
● خانه ● ايميل
●ميم ●ديزي ● روتوشباشي●بابك ●کاوه ●آتش ●شوكا
|
|
Monday, March 27, 2006
آجرهای خانه ی بهشت مان را
||
7:36 PM
روی هم می گذاریم گلهای بهشت مان را آب می دهیم در رودخانه ی بهشتی مان آب تنی می کنیم و برای خود خاطره ای تا ابد می سازیم ای لبخند تو نور هر آن من شب هایم را روشن کن ! سلام ! Thursday, March 23, 2006
تو
||
1:04 AM
" یا مقلب القلوب و الابصار " ی تو " یا مدبر اللیل و النهار " ی تو " یا محول الحول و الاحوال "ی حول حالنا الی احسن الحال *********** اي توبه ام شكسته از تو كجا گريزم ؟ اي در دلم نشسته از تو كجا گريزم ؟ اي نور هر دو ديده بي تو چگونه بينم ؟ وي گردنم ببسته از تو كجا گريزم ؟ اي شش جهت ز نورت چون آينه ست شش رو وي روي تو خجسته از تو كجا گريزم ؟ دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته جان نيز گشت خسته از تو كجا گريزم ؟ گر بندم اين بصر را ور بگسلم نظر را از دل نه اي گسسته از تو كجا گريزم ؟ *********** روبروی هم می شینیم راست توی چشمای هم نگاه می کنیم و چیزی رو که می بینیم می کشیم تو تمام روز را نقاشی می کنی .... ماه بالا آمده و کاغذ من همچنان سفید است Tuesday, March 14, 2006
من
||
12:24 PM
بیهوده چشم انتظار معجزه ی موسیقی نشسته ام چه فریادی ؟ صدایی نیست " کجاست یاری کننده ای که مرا یاری کند " اینجا هوا سرد سرد سرد .... دستان تو کجاست ؟ می آیی وعده از بهشت می دهی و اشک های جاری من را می خشکانی به هر لبخند تو نذر یک بوسه می کنم باد نوید وصال می دهد و من آیا در این تاریکی دلتنگ صدای تو خواهم مرد ؟ خواهم مرد ؟ موسیقی ما می نوازد اینجایی انگار مرا هراسی نیست دیگر زمزمه می کنم نوای تو را و به یاد وعده بهشتت قد می کشم رهایی نزدیک است پرواز ..... به سوی تو Tuesday, March 07, 2006
جاودانه می شوی
||
10:11 PM
گام هایت به کام من است این بار - ساده و به سوی من - چراغ بر دست گرفته ای و راه پر خطر را ایمن می سازی حضورت صدای آرامش است مثل مهتاب در شب بی ابر شوستاکوویچ خرمگس می نوازد و من بوی بهشت را حس می کنم که در این نزدیکی است خوش بینانه ترین رویا هایم چنین پر موسیقی و آرامش نبود ... حرف ناگفته من مبادا که بخوانی لعنت به چشم های من که پر است از نفس های عشق تو چشمهایم را نبین آهنگ مرا با ساز می زنی خطی که نت هایش جز به یاد تو خلق نشده شانه هایم در آرزوی دستان تو سجده می کند بیا ..... Friday, March 03, 2006
صبح
||
12:36 PM
پشت پیانو می نشینم و آهنگ محبوب ما را می زنم سایه ات بر انعکاس نور در سطح سیاه ساز نمایان می شود - می خندی …. آرام و دلنشین - بر که می گردم کسی نیست ….. شب خون بالا می آورم دستانم سرد سرم گیج نفسم نا پایدار بی قرار در حال احتضار نامت را فریاد می کنم دستانت را برای گرما نوازشت را برای آرامش بارها فریاد می کنم گرم و آرام می کند یادت مرا کاش فردا بیدار شوم کاش نمیرم تا لذت تکرار نامت – یادت – با من بماند … دوستانی که در این نزدیکی اند ..... |